کد خبر 822766
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۶ - ۰۴:۵۱
اینستاگرام

حرف از اینستاگرام و معضلاتش بسیار است، بیایید نقش ادمینی و فالوئری و منتقدی‌مان را خوب‌تر و شرافتمندانه‌تر بازی کنیم و از روی عکس و ادعای ادمین‏ها، شیفته چشم و گوش بسته‌شان نشویم.

به گزارش مشرق، اینستاگرام، فضایی پرمخاطب‌، عجیب و گاهی ترسناک؛ جامعه‌ای مجازی یا بهتر است بگوییم تقلبی است که علاوه بر وجود تعداد قابل توجهی اکانت فیک که کارشان چرخ‌زنی در صفحات مختلف و نثار فحش و دشنام به صاحبان پیج‌هاست، اغلب کسانی که عکس و اسم حقیقی خود را دارند هم زندگی‏ای فیک و کاریکاتوری از خود ارائه می‌دهند. سندروم «خودخوشبخت‌نمایی» در اینستاگرام به سرعت شیوع پیدا کرده، همانطور که سندروم «خودمتفکرپنداری» در فیسبوک و سندروم «قصارگویی» در توئیتر!


بسترسازی‌های هر کدام از این فضاها، چنین اقتضائاتی ایجاد کرده و برخی از ما بدون توجه به اینکه این سوشال‌مدیاها برای چه جامعه انسانی‌ای طراحی شده، اپلیکیشن همه آنها را در گوشی و لپ‌تاپ‌مان نصب کرده‌ایم و برای خودمان اکانت ساخته‌ایم که از قافله عقب نمانیم و خنده‌دار است که همکلاسی‌مان سر شب در فیسبوک از ناراحتی‌هایش از معضلات اجتماعی داد سخن می‌دهد، نیمه‌های شب یک جمله‌ سیاسی کوتاه پرطمطراق توئیت می‌کند که صد بار هم می‌خوانی‌اش نمی‌فهمی ‌چه گفته(!) و صبح زود از کافه رفتن و صبحانه خوردنش در اینستاگرام استوری می‌گذارد و شعر عاشقانه می‌نویسد جوری که به‌نظر می‌آید ایشان لای پر قو بزرگ شده‌اند و هرگز رنگ غم ندیده‌اند!


در این میان، اینستاگرام از همه این فضاها همه‌گیرتر است و دم‌دست‌تر. هرکس گوشی هوشمندی یا تبلتی دارد، حتما اینستاگرام هم دارد و چه‌بسا چندین اکانت دارد برای مقاصد مختلف یا به قول بعضی‌ها یکی برای کار رسمی، یکی برای روابط خانوادگی، یکی برای جمع دوستی و بعضی‌ها هم یکی برای روابط پنهان! و شاید این همه‌گیری اینستاگرام به این جهت باشد که از قدیم‌الایام ایرانی‌ها علاقه زیادی به کنجکاوی درباره زندگی هم داشتند:کی درست تمام می‌شود؟ کی ازدواج می‌کنی؟ کی بچه‌دار می‌شوی؟ کی بچه‌ات مدرسه می‌رود؟ یخچالت را از کجا خریدی؟ عید کجا می‌روی سفر؟ بچه‌ات کدام مدرسه می‌رود؟ در میهمانی، دختر خاله‌ات چه پوشیده بود؟ شوهرش چه کاره است؟

سؤال‌هایی که تمامی ‌نداشت و با پاسخ به هرکدام به مرحله بعد می‌رفتی و تا وقتی تو را به غول مرحله آخر نمی‌رساندند، رها نمی‌شدی! بالاخره باید یک کنج زمینگیرت می‌انداختند تا نقطه‌ضعفت کشف شود و از آن به بعد در هر دیداری صاف بروند سر اصل مطلب و سؤال‌های آزاردهنده بپرسند. با کمتر شدن آمد و رفت‌ها، شاید به‌خاطر بُعد مسافت و شاید هم به‌خاطر مشغله زندگی شهری، این سؤالات کمتر به هدف می‌خورد ولی گویی این جامعه عادت کرده بود تا بقیه را در جریان خصوصیات زندگی‌اش قرار دهد و خدا خیر بدهد اینستاگرام را که فضایی در اختیار گذاشت تا عده‌ای بتوانند از خانه و فرزند و سفر و رستوران‌هایی که می‌روند اطلاعات کاملی در اختیار دیگران قرار دهند، دیگرانی که دیگر دوست و همسایه و فامیل نبودند، حالا هرکسی علاقه‌مند بود می‌توانست از همه این مسائل مطلع باشد و حتی بداند لباس بچه‌اش را از کجا خریده و با چه ایرلاینی سفر کرده و هرشب چه دمنوشی می‌نوشد و خب!

البته، واضح است این توصیفات درباره همه اهالی اینستاگرام صادق نیست و پیج‌هایی هستند که مطالب مفیدی را با مردم به اشتراک می‌گذارند، دوره‌های کتابخوانی دارند یا دانش روانشناسی و جامعه شناسی و حقوقی خود را در اختیار مخاطب قرار می‌دهند یا حتی پیج‌های عکاسی و نقاشی که تصاویر زیبا را با فالوئرهای‌شان به اشتراک می‌گذارند یا حتی برخی پیج‌های شخصی که روزمرگی خود را به نمایش می‌گذارند اما احساس تبرج و تبختر به مخاطب القا نمی‌کنند! اما واضح است که این پیج‌ها کمتر جزو پیج‌های پرطرفدار قرار می‌گیرند.


تعداد قابل توجهی از این پیج‌های پررفت‌وآمد متعلق به کودکانی است که قبل از تولدشان پیج داشته‌اند که خدای نکرده سؤالی در ذهن مخاطب باقی نماند اعم از اینکه کجا به دنیا آمده، مادرش چه ویتامین‌هایی مصرف کرده، سیسمونی‌اش از کدام فروشگاه تهیه شده و...


و از زمان به دنیا آمدن هم مادر کودک، همه را در جریان لحظه خندیدن و گریه کردن و ساعت خواب و سن از شیر گرفتن و سن از پوشک گرفتن کودک بینوا قرار می‌دهد و فالوئرها هم بعضاً پیگیر، البته با روشی که صاحبان پیج در پیش دارند، صرفاً فالوئرهایی امکان پیگیری دارند که اهل تعریف و تمجید باشند و با هر پست سلسله مراتب ارادت و رضایت خود را نسبت به کودک و خانواده و وسایل و سبک زندگی‌شان به کرات اعلام کنند و خدا نکند کسی انتقادی نسبت به این همه اظهار فضل و نمایش دارایی‌ها داشته باشد که در این صورت صاحب پیج ابتدا کامنتی در جهت تحقیر و تخریب منتقد ارائه می‌دهد و او را حسود و عقده‌ای خطاب کرده و سپس بلاک می‌کند و گاهی در این پروژه تخریب، پیج‌های فیک و غیرفیک در و همسایه هم یاری می‌دهند و منتقد بینوا را مورد هجوم قرار می‌دهند تا از حرف خود نادم و پشیمان شود! و هرگز دیگر از این همه ویژگی خوب و منحصربه‌فرد کسی انتقاد نکند.

از طرفی هم کمپانی‌ها و صاحبان برندها و اخیراً هم ناشران محترم،  وقتی پیگیری فالوئرها نسبت به تقلید گام به گام از این پیج‌ها را ملاحظه می‌کنند، ترجیح می‌دهند هزینه‌های تبلیغات خود را در این پیج‌ها خرج کنند. پیش خودشان می‌گویند وقتی عده‌ای هستند که حتی برای نحوه تربیت فرزند و زمان از شیر گرفتن کودک‌شان هم نظر ادمین را می‌پرسند، کجا بهتر از اینجا که هرتوصیه‌ای جدی گرفته می‌شود و هر خریدی تکرار.

به‌علاوه اینکه این شیوه، یک دهم قیمت تبلیغات رسمی ‌برای‌شان هزینه دارد و برخی از این  ادمین‌ها تبدیل شده‌اند به دروغگوهای حرفه‌ای که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در پیج‌شان تبلیغ می‌کنند و همه این انتخاب‌ها را به تجربه شخصی‌شان نسبت می‌دهند! تا جایی که بنویسند پزشکی که من می‌روم‌، فقط روغن دراکولا را برایم مجاز شمرده، چون بدون پالم است و اصلاً کسی تعجب نمی‌کند که از کی تابه‌حال پزشکان برند خاصی را برای مصرف بیمارشان تجویز می‌کنند!  و تازه! سؤالات دیگری از مصرف شیر، کره و خامه می‌پرسند و اینگونه است که ادمین محترم پیشنهادهایی از بقیه کمپانی‌ها دریافت می‌کند و در این چرخه معیوب، هم مردم مقصرند که به جای مراجعه به متخصص از یک اینستاگرامر که دارد با عکس‌های فرزندش کاسبی می‌کند سؤالات تخصصی می‌پرسند و هم کمپانی‌هایی که چنین روش تبلیغاتی‌ای برای خود انتخاب می‌کنند و هم ادمین پیج که از اعتماد فالوئرهایش نهایت سوءاستفاده را می‌کند.


حالا استفاده از روغن دراکولا یا گودزیلا، شاید تأثیر چندان مهمی ‌در زندگی و سلامت‌شان نداشته باشد اما کار به همینجا ختم نمی‌شود؛ ادمین محترم که اصلاً مشخص نیست چه تحصیلات و تخصصی دارد، روی مبل نرم خانه‌اش می‌نشیند و درباره استفاده از آنتی‌بیوتیک و مضرات آن سخن می‌گوید و پیشنهاد می‌دهد وقتی فرزندتان مریض شد او را پیش پزشک نبرید و خودتان فلان دمنوش و بهمان سوپ را برایش درست کنید که بدنش در مقابل آنتی‌بیوتیک مقاوم نشود! و از روی همان مبل نرم، همه پزشکان و متخصصانی را که سال‌ها شب و روز گاید لاین می‌خوانند و کیس می‌بینند و امتحان کتبی و شفاهی بورد می‌دهند، به چالش می‌کشد، چون فلان کمپانی دارویی به ایشان پیشنهاد مبلغی را داده است تا هشتگی بزنند و تبلیغی کنند و حالا اگر با این پیشنهاد، کودکی عفونت استرپتوکوکی بگیرد و درمان نشود، خدا می‌داند چه کسی پاسخگو است! و صدالبته که گناه اصلی به گردن والدین کم‌سوادی است که این اکانت‌ها را الگوی تمام و کمال زندگی خود قرار داده‌اند و به جای مطالعه کتاب درباره تربیت فرزند یا حتی سرچ چند مقاله تخصصی از همان اینترنت، از ادمین‌هایی سؤال پزشکی و روانشناسی و تربیتی می‌پرسند که هیچ برتری‌ای بر خودشان ندارند جز اینکه چندصد K فالوئر دارند!


و تازه! این قصه فقط درباره کودک‌گرامرهاست و در شاخه‌های دیگر هم ادامه دارد و ما اصلاً نمی‌خواهیم به دختران و پسرانی بپردازیم که حاضرند عقل و شعورشان را تعطیل کنند و خود را به بلاهت بزنند که فالوئر جمع کنند و معروف بشوند و تبلیغات بگیرند و پولدار شوند! بهتر است این دسته را بگذاریم کنار و کاری به کارشان نداشته باشیم تا همینجور برای خودشان در طبیعت خوش باشند! خودشان و فالوئرهای‌شان!


بعد از این مادران متخصص و همه فن حریف، می‌رسیم به دخترکان خوشحال و رمانتیکی که روزی ۸-۷ وعده در کافه و رستوران به سر می‌برند و مانتوها و روسری‌های رنگی سر می‌کنند و اوایل فقط از کافه و مزون تبلیغ می‌گرفتند اما این روزها از مایع ظرفشویی تبلیغ می‌کنند تا... تاورکرین و آچار پیچ‌گوشتی!


همان دخترکی که تا دیروز همه را توصیه می‌کرد که هرگز دست به مایع ظرفشویی نزنید و به فکر سلامت و شادابی پوست دست‌تان باشید، امروز پست می‌گذارد که از ماشین ظرفشویی متنفرم چون تا وقتی ظرف‌ها را با دست خودم نشویم‌، زندگی در من جاری نمی‌شود! آن پشت‌ها هم کنار گلدان گل و فنجان قهوه‌اش یک عدد مایع ظرفشویی «شلیل» در کادر دیده می‌شود، کاملاً هم اتفاقی!


و در این لحظه، داد و فریاد عده‌ای بلند می‌شود که این تگ کردن و تبلیغ کردن در اینستاگرام‌، تنها متعلق به فضای اینستاگرام ایرانی نیست و در همه دنیا اینگونه روش‌های تبلیغاتی وجود دارد، بله! درست است، اصولاً ما در هیچ کاری پیشرو نبوده‌ایم و همیشه مقلدیم اما بیاییم خوب تقلید کنیم. اگر فوتبالیست‌ها و بازیگران جاهای دیگر دنیا تبلیغ می‌کنند، اولاً هشتگ‌های مربوط به پست تبلیغات را می‌زنند و فالوئر بینوا خیال نمی‌کند ادمین پیج از روی دلسوزی دارد تجربه‌های شخصی‌اش را قربه‌الی‌الله در اختیارش می‌گذارد و تکلیف خود را می‌داند و ثانیاً کمپانی‌های تبلیغاتی‌، ارزش و اعتبار کالای خود را می‌دانند و سعی می‌کنند اینفلوئنسری که پیدا می‌کنند برای تبلیغ محصول‌شان، ارتباط معناداری با محصول داشته باشد، مثلا تبلیغ مایع ظرفشویی را به یک آشپز معروف می‌دهند، نه دختری که روزی ۷ وعده در کافه‌های مرکز شهر به سر می‌برد! و حتی خودش هم برای خودش یک سیاق تبلیغاتی در نظر نمی‌گیرد که لااقل تبدیل شود به یک اینفلوئنسر حرفه‌ای!


برندهای معتبر شعاری دارند با این عنوان که هرگز تراکت تبلیغاتی خود را کف خیابان نمی‌ریزند و این جزو چارت‌های مهم تبلیغاتی‌شان است و به‌نظر می‌رسد باید به این چارت بخش دیگری را اضافه کنند که یک برند معتبر هرگز تبلیغات خود را دست اینستاگرامرهایی که بابت دریافت پول، هرجنس مرغوب و نامرغوبی را تبلیغ می‌کنند، نمی‌دهند. و آن هم نه به‌عنوان یک تبلیغاتچی، بلکه در نقش کسی که آن محصول را سال‌هاست استفاده می‌کند و بسیار راضی است و حتی پزشک متخصصش به او توصیه استفاده از آن محصول را کرده است!


بخشی از اینستاگرامرها هم ناگهان شغل جدیدی یافتند و نمی‌دانم دولت، این تعداد را جزو آمار تولید مشاغل خود قرار داده است یا نه! بلاگرها! البته به‌نظر می‌آید آنها درست‌تر از بقیه عمل می‌کنند و لااقل فالوئرهای‌شان می‌دانند در حال فالو کردن یک پیج کاملاً تبلیغاتی هستند و هر آنچه از لباس و آرایش و کافه و بوتیک که در عکس می‌بینند و حتی عکاسی که در عکس نمی‌بینند، هزینه تبلیغات‌شان را پرداخت کرده‌اند و خانم‌های سالاد و ساندویچ و پیتزا، دارند برای‌شان تبلیغ می‌کنند. بلاگری هرچند شغل مفرحی است و بسیاری را به صرافت انداخته که بلاگر شوند اما نمی‌دانم اگر روزی که به‌نظر می‌آید دور نیست، عمر اینستاگرام به سر آید، شاغلان این حرفه، کجا باید بروند. در هر حال  این دسته که از ابتدا موضع خود را روشن کرده‌اند، بسیار  شریف‌تر و مقبول‌تر از کسانی هستند که پول تبلیغات را می‌گیرند و به مردم القا می‌کنند که اینجا یک صفحه شخصی و خانوادگی است و تمام پیشنهادها به‌خاطر علاقه وافر به فالوئرهایی است که «پرسیده بودند دسته جارویت را از کجا خریدی؟»


حرف از اینستاگرام و معضلاتش بسیار است، بیایید نقش ادمینی و فالوئری و منتقدی‌مان را خوب‌تر و شرافتمندانه‌تر بازی کنیم و از روی عکس و ادعای ادمین‏ها، شیفته چشم و گوش بسته‌شان نشویم و به‌خاطر کسب درآمد به فالوئرهای‌مان دروغ نگوییم و برای انتقاد، زبان شیرین‌تری برگزینیم.

منبع: روزنامه وطن امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۱۵:۴۵ - ۱۳۹۶/۱۰/۳۰
    5 0
    اینستا یک فاضلاب واقعیست...که جنبه فروشگاهی هم داره.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس